اهل ذمّه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 25 آبان 1393
بازدید : 250
نویسنده : رسول رشیدی

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در مكه

هر چند آغاز برخورد اجتماعي پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) با اقليت ها از زمان هجرت شروع مي شود چه اينكه در مكّه مسيحيان و يهوديان زيادي نبودند و بالطبع زمينه اي براي درگيري و نزاع مذهبي وجود نداشته است. ولي در عين حال در دوران قبل از هجرت نيز حوادثي رخ داد كه مي تواند زمينه ساز برخوردهاي بعد از هجرت و نحو معامل رسول الله(صلي الله عليه و اله و السلم) با اهل كتاب بوده باشد. لذا ما به صورت اجمالي دور نمايي از دوران قبل از هجرت را مي آوريم:

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) مدت53 سال از عمر شريف خودشان را در مكّه گذرانيدند و در اين دوران از زندگي خويش چه قبل از بعثت و چه بعد از آن،ملاقاتهايي با بعضي از اهل كتاب و بخصوص علماء آنان داشته است كه خاطرات خوش دوران قبل از هجرت را تشكيل مي دهد چه اينكه در اين ملاقات ها نه تنها برخوردها دوستانه بوده و مصاحبت نيكوي حضرت باعث آن شد كه آنها مزاحمتي براي ايشان فراهم نياورند،بلكه احياناً مؤيد آن حضرت بوده و بشارت به بعثت آن بزرگوار داده و او را موعود تورات و انجيل از نسل اسماعيل معرفي كرده اند و چه بسا افرادي از آنان رسماً مسلمان شده و از پيروان آن بزرگوار به حساب آمده اند.

از جمل اين ملاقاتهاي سازنده،ملاقات آن حضرت در سن 13 سالگي با بُحيراي راهب بوده كه از كشيشان و صومعه نشينان بزرگ مسيحيت بشمار مي رفت و هنگامي كه آن حضرت را در سفر شام ملاقات كرد او را شناخته و سفارش او را به عمويش ابو طالب(عليه السلام) نمود.

همچنين پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) با مسيحيان مكه كه از جمله آنان خانواده همسر گرامي رسول خدا(خديجه عليها السلام) بوده اند،روابط دوستانه اي داشته و وَرَقَة بن نوفِل پسر عموي خديجه كه خود از علماء مسيحي بود از كساني است كه پيامبري آن حضرت را تصديق نموده و هم او از مشوّقين خديجه(عليه السلام) در ايمان به پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بوده است.

اين روابط دوستانه و محبت آميز پس از بعثت نيز تا زماني كه آن حضرت در مكّه بودند بين آن حضرت و اهل كتاب و بخصوص مسيحيان وجود داشته است و شايد همين پايان ص 160.

حسن روابط به دور از هرگونه تعصّب مذهبي موجب گرديده است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) هنگامي كه ملاحظه كردند مسلمانان در مكه در شكنجه و آزار قرار دارند آنان را به كشور حبشه كه ملت آن داراي آيين مسيحيت بودند روانه نمايد.

جالب اينكه در اين مسافرت گذشته ار اينكه مسلمانان توانستند در پناه نجاشي (پادشاه با ايمان حبشه) امنيت كاملي را بدست آوردند بلكه در همان برخوردهاي اوّليه توانستند نجاشي و ملت حبشه را شيفت آيين حيات بخش اسلام نمايند و با در جريان قرار گرفتن نجاشي از احكام و ارزشهاي الهي اين آيين و بخصوص اظهارات قرآن دربار مريم و عيسي(عليهما السلام) حقّانيت اين آيين را درك نمود و در رديف مؤمنين و مسلمانان اوليه قرار گرفت.

حسن استقبال نجاشي از اسلام نه تنها موجب گرديد كه دانشمندان مسيحي از حبشه براي تحقيق دربار پيامبر جديد به مكّه روانه شوند و با روشن شدن حقيقت اسلام احياناً آيين جديد را اختيار نمايند،بلكه مشركين مكّه را نيز وادار ساخت كه براي خنثي نمودن تأثير اين حسن استقبال در افكار عمومي دست به دامان يهوديان مدينه زده و از آنان براي تضعيف موج گرايش مردم به آيين جديد كمك بگيرند. بسياري از مفسّرين،نزول سور كهف را به مناسبت پاسخ به سؤالات مشركين ـ كه از يهدويان مدينه ياد گرفته بودند ـ ذكر كرده اند.

ابن هشام در سيره مي نويسد((گروهي از علماء مسيحي از اهالي حبشه به مكّه وارد شدند و با پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در مسجد الحرام به گفتگو نشستند و هنگامي كه حقيقت آيين جديد برايشان روشن شد و آن را مطابق با بشارات تورات و انجيل يافتند به آن ايمان آوردند و اين برخورد،ابوجهل و ديگران را سخت به اضطراب واداشت و به همين جهت زبان به اعتراض گشوده و گفتند شما براي تحقيق از طرف قوم خودتان آمديد و اكنون مي بينيم قبل از اينكه خبري به آنان برسانيد و از آنها اجازه بگيرد به محمّد(صلي الله عليه و آله و السلم) ايمان آورديد،چه نادان مردمي هستيد و آنان در پاسخ گفتند اعمال ما براي ما و اعمال شما متعلّق به خودتان است،هنگامي كه حق برايمان روشن شد در پذيرش آن تأمّلي نداريم.

ابن هشام مي افزايد: منقول است كه آيات زير در اين زمينه نازل شده است:

الّذين آتينا هم الكتاب من قبله هم به يؤمنون * اذا يتلي عليهم قالوا آمنّا به انّه الحقّ من ربّنا انّا كنّا من قبله مسلمين * اولئك يؤتون اجرهم مرّتين بما صبروا و يدرؤن بالحسنة.

السّيئة و ممّا رزقنا هم ينفقون * و اذا سمعوا اللّغو اعرضوا عنه و قالو لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلامٌ عليكم لا نبتغي الجاهلينم)) كساني كه پيش از نزول قرآن ،كتابشان داده بوديم به قرآن ايمان مي آورند و چون قرآن بر آنان تلاوت شد گفتند: به آن ايمان آورديم،حقّي است از جانب پروردگارمان و ما پيش از آن تسليم بوده ايم اينان را به خاطر صبري كه كرده اند دوبار پاداش مي دهيم،اينان بدي را به نيكي مي زدايند و از آنچه روزيشان داديم انفاق مي كنند و چون سخن لغوي بشنوند از آن اعراض كنند و گويند: عملهاي ما از آن ما و عملهاي شما از آن شما،به سلامت بمانيد،ما دنباله رو جاهلان نيستيم.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در مدينه

پيامبر اكرم پس از مهاجرت از مكّه و تشكيل حكومت اسلامي در مدينه نيز،كمال حسن همجواري و روابط انساني و معنوي را با يهوديان مدينه مراعات نمودند و از همان آغاز با امضاء پيمان نامه اي نه تنها به يهوديان وعد هرگونه همكاري و مساعدت دادند بلكه اصولاً آنان را با مسلمانان به عنوان امّت واحد معرفي كردند.

پيمان نام رسول الله با يهوديان مدينه،اولين منشور زندگي مسالمت آميز پيروان اديان الهي در كنار يكديگر بشمار مي آيد.

اولين ماد اين پيمان چنين است:

«امضاء كنندگان اين پيمان امّت واحدي را تشكيل مي دهند».

در بند هشتم آمده است:

«يهوديان در دين خود آزادند چنانكه مسلمانان در دين خود آزادند و بردگان طرفين عهد نامه نيز(اعم از مشرك و غير مشرك) مانند خودشان از آزادي كامل برخوردار خواهند بود...».

در ادام كار نيز هر چند اين پيمان نامه مكرّراً به وسيله يهوديان نقض شد و متأسّفانه مدّعيان پيروي از موسي(عليه السلام) اثبات كردند كه تحمّل شريعت جديد را نداشته و موقعيت مالي و اجتماعي را در مدينه كه به خطر افتاده بود بر هر چيز ديگري ترجيح مي دهند و به تعبير قرآن آنچنان در دشمني و عداوت با پيامبري كه طرف پيمان آنان بود،افراط نمودند كه از مشركان مكّه نيز گوي سبقت را ربودند.

ولي در عين حال پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) هيچگاه آيين يهود را از رسميت نينداخت و هر چند كه به خاطر حفظ اسلام مسلمين خود را مجبور مي ديد كه احياناً مقابله به مثل نموده و

شدّت عملهايي نيز در برابر يهوديان داشته باشد،ولي محدود اين شدت عمل از يهوديان مدينه و خيبر كه طرف جنگ مستقيم با پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) واقع شده بودند به جاهاي ديگر سرايت نكرد و تا آخرين لحظ حيات پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) يهوديان ديگر مناطق جزيرة العرب مانند يهوديان يمن و ... در آزادي كامل به سر مي بردند و مورد حمايت مستقيم پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بوده اند و در مورد كساني كه طرف جنگ با پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بودند نيز مانند يك گروه غالب،عمل نمي كرد بلكه تنها در حدّ ضرورت با آنان مقابله مي فرمود: به عنوان نمونه رسول خدا(صلي الله عليه و آله و السلم) به فرمانده ارتش خود در يمن چنين توصيه مي نمايد:

«از هيچ فردي از مردم يمن بيش از يك دينار جزيه مطالبه نكن و بخصوص موجب آزار هيچ زن و يا مرد يهودي را فراهم نياور».

روشن است كه روش پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در عدم تسري شدّت عمل از قومي به افراد ديگر كه داراي همان ايدئو لوژي و منطق بوده اند،اختصاص به يهوديان نداشته است،بلكه منطق قرآن در مورد همه انسانها چنين است و لذا مي فرمايد:

و لا يجر منّكم شنئان قومٍ ان صدّوكم عن المسجد الحرام ان تعتدوا و تعاونوا علي البرّ ولاتّقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان... .

دشمني با قومي كه مي خواهند شما را از مسجد الحرام باز دارند،وادارتان نسازد كه از حدّ خويش تجاوز كنيد و در نيكوكاري و ترس از خدا همكاري كنيد نه در گناه و تجاوز و ... .

و دربار اختلاف روحيه‌اي اين كه بين فردي با فرد ديگر از اهل كتاب وجود دارد مي فرمايد:

و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطارٍ يؤدّه اليك و منهم من ان تأمنه بدينارٍ لا يؤدّه اليك الّا مادمت عليه قائماً... .

و از اهل كتاب كساني هستند كه اگر آنان را امين بشماري و مال بسياري ره ايشان بدهي آن را به تو باز مي گردانند و از ايشان هم افرادي هستند كه اگر امينشان بداني و ديناري به آنان بسپاري جز به تقاضا و مطالبت آن را باز نگردانند ... .

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) و مسيحيان

بر خلاف يهوديان،خوشبختانه مسيحيان تا حدودي بي طرفي خود را حفظ كرده و از مشركين مكّه طرفداري ننمودند. و از اين نظر تقريباً تا هنگامي كه اسلام بر سراسر.

جزيرة العرب مسلّط شد،حسن روابط بين مسلمانان و مسيحيان حفظ شده بود. تا اينكه پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) به حكم ضرورت حكومتي،از مسيحيان خواست كه موضع خودشان را در برابر حكومت اسلامي مشخّص نمايند. بدين جهت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و السلم) طي نام محترمانه اي به بزرگان مسيحيان نوشت كه يا بايستي با ايمان به خدا و قرآن مانند يك فرد مسلمان در جامع اسلامي زندگي نمايند و يا با امضاء قرارداد و پرداخت ماليات مختصري،فارغ البال از مزاياي حكومت اسلامي بهره مند و از آزادي مذهبي كامل برخوردار گردند.

اين پيمان در نهمين سال هجرت و يا آغاز سال دهم منعقد گرديد و بهترين متني است كه مي تواند ما را در جريان تسامح و گذشت و اعطاء همه نوع حقوق انساني اسلام به اقلّيتهاي مذهبي قرار دهد چه اينكه اين پيمان به عكس پيماني كه با يهوديان منعقد گرديد در دوران قدرت اسلام تدوين شده و در اين موقعيت هيچ گونه ملاحظات سياسي مطرح نبوده است،بلكه به مقتضاي در گيريهاي مسلمانان در شمال جزيرةالعرب با روميان،زمينه براي هر نوع سخت گيري و محكم كاري وجود داشته است،ولي در عين حال ملاحظه مي كنيم كه در اين پيمان و همچنين پيمانهاي مشابه ديگري كه با مسيحيان ساكن شمال جزيرة العرب كه مورد حمايت مستقيم امپراطوري روم بوده اند،بسته شده،كمترين جمله اي كه حاكي از سلب آزادي و يا حقوق اقليتها باشد به چشم نمي خورد و جالب اينكه به نصاراي نجران نيز همان امتيازاتي داده شده است كه به مسيحيان شمال جزيرةالعرب داده شد.

كاملترين و قديمي ترين متن و شايد معتبرترين منبع اين پيمان،كتاب خراج قاضي ابويوسف است كه از شاگردان ابو حنيفه بوده و خود سمت قاضي القضاة در حكومت هارون خليف عباسي را به عهده داشته است و بر اساس همين مدرك،وظيف حكومتي هارون را مشخص مي نمود.

اينك ترجم متن پيمان:

اين نامه اي است از محمد رسول خدا براي مردم نجران،حكم و داوري محمد(صلي الله عليه و آله و السلم) دربار تمام املاك و اموال از ميوه جات و طلا و نقره و بردگان به اين است كه هم آنها را به خودشان بخشيد و در اختيار آنان باقي گذاشت بجز دو هزار حلّه از حلّه هاي اواقي كه هزار حلّه را در رجب و هزار حلّه را در ماه صفر هر سال بايد بپردازند و با هر حلّه يك«وقية» نقره نيز بپردازند زياده و كمتر از اين به هنگام حساب محاسبه خواهد شد و آنچه را كه به صورت زره و يا اسب متاع ديگر پرداختند نيز قبول است و محاسبه خواهد شد.

همچنين مردم نجران بايد فرستادگان ما را ياري دهند و مخارج آنان را تا مدّت بيست روز و كمتر از آن بپردازند،مردم نجران نبايد مأمورين ما را بيشتر از يك ماه براي مؤونه منتظر بگذارند و نيز به عهد آنان است كه اگر جنگي در يمن يا معرة پيش آمد،مقدار 30 زره و 30 اسب و 30 شتر(در اختيار ارتش اسلام)قرار دهند و آنچه را كه از اين اموال در حين جنگ تلف شود غرامت مأمورين ما خواهد بود كه بايستي به آنها

بپردازند .

مردم نجران و حوم آن نسبت به مال و جان و اراضي و مردم از حاضر و غائب و فاميلهايشان و مراكز عبادتشان چه زياد يا كم آن در پناه خدا و رسول او محمد(صلي الله عليه و آله و السلم) خواهند بود.

هيچ اسقفي يا رهباني يا كاهني از آنان از آنچه هست مجبور به عوض شدن نمي شود،به آنان اهانتي نمي شود و در برابر خونهايي كه در جاهليت ريخته شده است مجازات نخواهند شد.

هيچ گونه وجهي به عنوان خسارت از آنان باز خواست نشده و لشگري سرزمين آنها را اشغال نخواهد كرد و هيچ گونه سختگيري دربار آنان روا داشته نمي شود،هر كس از آنان در موردي ادّعاي حقّي داشته باشد براساس عدل و انصاف دربار آنان حكم خواهد شد،بگونه اي كه نه مظلوم واقع گردند و نه ظلم كرده باشند. هر كس از آنان بعد از اين ربا بگيرد عقد ذمّه دربار او باطل است. هيچ فردي به گناه ديگري تعقيب نمي شود و كلّي موادّ اين پيمان تا روز قيامت به قوّت خود باقي است در صورتي كه مصلح باشند و خير خواه مسلمين و مرتكب ظلم خيانتي نگردند.

آنچه ذكر گرديد نمونه اي از پيمانهاي متعددي است كه در در دوران زندگي پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بين آن حضرت و اقليتهاي مذهبي منعقد گرديده است كه از جمل اين پيمانها، پيمان آن حضرت با مسيحيان سرزمين سينا و نيز پيمان نامه آن حضرت با((يو حنّا بن رعية)) رئيس مسيحيان ايلا(عقبه) مي باشد كه بعضي از آن در بخش تاريخچ حقوق بين الملل ذكر گرديده و اين پيمان‌نامه ها در زمان پيامبر(صل‌الله‌عليه‌و‌آله ) و خلفاء آن حضرت مرجع قانوني و حقوقي طرف پيمان بوده است جز اينكه خليف دوم،مسيحيان را به عللي كه خواهد‌ آمد از نجران يمن به نجران عراق هجرت داد.

اجمالاً اين پيمان نامه ها يكي از ادلّه اي است كه به وضوح موضع اسلام در رابطه با اقلّيتهاي مذهبي را روشن مي سازد و ديگر مدرك ما در اين زمينه سير عملي آن حضرت و نيز روش جامع اسلامي در طول تاريخ با اقليتهاست و سوّمين و شايد معتبرترين مدرك در اين زمينه روايات بسياري است كه به وسيل شيعه و اهل سنت از پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) و ديگر معصومين(عليه السلام) نقل گرديده است كه ما براي تكميل به پاره اي از اين گونه روايات اشاره مي نماييم:

اقليتهاي مذهبي در روايات اسلامي

1ـ قال(صلي الله عليه و آله و السلم) : من ظلم معاهداً او كلّفه فوق طاقته فانا حجيجه.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) فرمود هر كس هم پيماني را مورد ستم قرار دهد من در پيشگاه خدا دشمن او خواهم بود. .

2ـ انّه صلّي الله عليه و آله عبد الله بن ارقٍم علي جزيه اهل الذّمّة فلمّا ولّي من عنده ناداه فقال(صلي الله عليه و آله و السلم) الا من ظلم معاهداً او كلّفه فوق طاقته او انتقصه اواخذ شيئاً بغير طيب نفسه فانا حجيجه يوم القيمة.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) هنگامي كه عبد الله بن ارقم را براين وصول ماليات اهل كتاب فرستاده به او چنين فرمود: آگاه باشيد كه هر كس بر هم پيمان مسلمين ستم نمايد و يا بيشتر از قدرتش بر او تكلّف كند و يا او را ناقص العضو نمايد و يا اينكه به اكراه چيزي را از او مطالبه كند،من در روز قيامت خصم او خواهم بود.

3ـ حدّثنا ورقاء السدي عن ابي ظبيان قال: كنّان مع سلمان الفارسي في غزاة فمرّ رجل وقد جني فاكهةً فجعل يقسّمها بين اصحابه فمرّ بسلمان فسبّه فردّ علي سلمان و هولا يعرفه قال فقيل له: هذا سلمان قال فرجع فجعل يعتذر اليه ثمّ قال له الرّجل: ما يحلّ لنا من اهل الذمّة يا ابا عبد الله؟ قال: ثلاتٌ من عماك الي هداك و من فقرك الي غناك و اذا صحبت الصّاحب منهم تأكل من طعامه و يأكل من طعامك و يركب دابّتك و تركب دابّته في ان لا تصرفه عن وجهٍ يريده.

ابي ظبيان گويد: در جنگي با سلمان فارسي همراه بوديم در اين حال ديده شد كه فردي از بستان اهل ذمّه ميوه چيده و در ميان ياران خويش تقسيم مي كند در اين حال با سلمان روبرو شد و سلمان او را شماتت كرد و او نيز در حالي كه سلمان را نمي شناخت با الفاظ قبيح به او پاسخ داد،فردي به او گفت كه اين مرد كه به تو اعتراض نمود سلمان فارسي بود آن مرد پشيمان شده و از سلمان عذر خواهي نمود و سپس از او پرسيد چه چيز از اهل ذمّه برما حلال است؟

سلمان پاسخ داد: سه چيز،يكي اينكه اگر راه را گم كردي از او ميتواني بپرسي و ديگر اينكه اگر در سفر دچار تنگدستي شدي به مقدار ضرورت مي تواني از اموال آنان استفاده نمايي و سوّم اينكه اگر با آنان همسفر شدي از غذاي آنان مي تواني بخوري و آنان نيز از غذاي تو بخورند و تو بر مركب آنان سوار شده و آنان نيز از مركب تو استفاده كنند مشروط بر اينكه مزاحم نباشي(هر گاه كه خواستند از تو جدا شوند بلامانع باشد) .

4ـ قال: مرّشيخٌ مكفوفٌ كبيرٌ يسأل فقال امير المؤمنين ما هذا؟ قالو: يا امير المؤمنين نصراني فقال(عليه السلام) استعملتموه حتّي إذا كبر و عجز منعتموه انفقوا عليه من بيت المال.

محمد بن ابي حمزه از علي(عليه السلام) روايت كرده است كه به مرد سائلي برخورد كه از مسلمانان گدايي مي كرد،امام(عليه السلام) پرسيد اين مرد كيست گفتند: مردي است نصراني،امام علي(عليه السلام) گفت: تا قدرت.

داشت او را بكار گرفتيد و اكنون كه عاجز شده و از كار مانده است،او را محروم داشته ايد! سپس دستور دادند از بيت المال حقوقي براي او تعيين و در اختيارش گذاشته شود.

5 ـ يحيي بن آدم در كتاب خراج از علي(عليه السلام) روايت مي كند كه به فرماندارش چنين فرمود:

لا تضر بنّ سوطاً في جباية درهمٍ و لا تبيعنّ لهم رزقاً و لا كسوة شتاءٍ و لا صيف و لا دابةً يعتملون عليها و لا تقيمنّ رجلاً قائماً في طلب درهمٍ قال: قلت يا امير المؤمنين اذاً ارجع اليك كما ذهبت من عندك قال:و ان رجعت كما ذهبت ويحك اناّ اُمرنا ان نأخذ منهم العفو يعني االفضل.

هيچ فردي را به خاطر جزيه كتك نزنيد و معاش روزمره و لباس تابستاني و يا زمستاني و مركبي را كه وسيله كار اوست براي وصول جزيه در معرض فروش قرار ندهيد و كسي را به خاطر پول،سر پاه نگاه نداريد،نمايند امام عرض كرد بنابراين من دست خالي به سوي شما باز خواهم گشت امام فرمود هر چند دست خالي برگردي به آنچه گفتم عمل كن واي بر تو مگر جز اين است كه به ما دستور داده شده است كه نسبت به آنان با گذشت رفتار كنيم و از مازاد درآمد آنها بگيريم.

6 ـ و همچنين قاضي ابو يوسف از طاووس يماني از ابن عباس روايت مي كند:

قال(صلي الله عليه و آله و السلم) ليس في اموال اهل الذمّة الاّ العفو.

در اموال اهل ذمّه چيزي جز گذشت وجود ندارد (تنها آنها موظف به پرداخت جزيه و ماليات سرانه هستند) .

7 ـ ابو حمز ثمالي از امام صادق(عليه السلام) از پيامبر(صلي الله عليه و آله) روايت مي كند كه هرگاه آن حضرت تصميم مي گرفت ارتشي به جانبي گسيل دارد به فرماندهانش مي فرمود:

سيروا بسم الله و في سبيل الله و علي ملّة رسول الله لا تغلوا و لا تمثلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شيخاً فانياً و لا صبياً و لا امرأةً و لا تقطعوا شجراً الاّ ان تضطرّوا اليها و ايما رجلٍ من ادني المسلمين او افضلهم نظر الي احدٍ من المشركين فهوجارٍ حتّي يسمع كلام الله فان تبعكم فاخوكم في الدّين و ان ابي فابلغوه مأمنه.

به نام خدا و با ياري او در طريق او حركت كنيد و بر آيين پيامبر او استوار باشيد،از حد خود تجاوز نكنيد و مُثله ننماييد و به فرد يا گروهي خيانت نكنيد،پيرمرد ضعيف و كودك و زني را به قتل نرسانيد و هيچ درختي را جز به خاطر ضرورت قطع ننماييد،هر مسلماني از هر طبقه اي كه باشد،اگر به.

الطباطبائي)) و ايشان كتابي هم به نام الطباطبائي و منهجه في تفسير القرآن دارد كه توسط سازمان تبليغات اسلامي چاپ شده است.

13 ـ تراجم الرجال از ص 193 تا 196.

14 ـ رجال قم از مقدّس زاده

15 ـ پيام انقلاب ش 46 آذر 1360 از ص 8 تا 12 وش آبان 1361 از ص 10 تا 18

16 ـ هزار و يك نكته ج 2 از استاد حسن زاده آملي و 588 و 621

17 ـ سيماي فرزانگان از آقاي رضا مختاري

18 ـ شرح رسالة المشاعر ملاصدرا_مقدمه ص 52 و 53 و ص 79

19 ـ سنن النبي(صلي الله عليه و آله و السلم) مقدمه آقاي محمد هادي فقهي

20 ـ سرگذشتهاي ويژه از زودگي حضرت امام خميني ج 6/65 گفتار آقاي علي دواني

21 ـ مقدمه شيعه در اسلام از سيد حسين نصر

22 ـ مقدمه علي و فلسفه الهي ترجمه آقاي مهدي پور

23 ـ گنجينه يا كشكول سياح ج 2/77

24 ـ تفرّج صنع از دكتر عبد الكريم سروش/328.

25 ـ فرهنگ اسلام شناسان خارجي ج 1/92

26 ـ آشنائي با حوزه هاي علميه شيعه در طول تاريخ ج 1/324

27 ـ مستدركات اعيان الشيعه ج 1/169 و اعيان الشيعه ج 7/254

28 ـ درسهائي از مكتب اسلام سال 21ش 10 كه مخصوص علامه طباطبائي است

29 ـ بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني ج 1/302.

فردي از مشركين امان داد او در امان است تا اسلام بر او عرضه شود،پس هر گاه اسلام اختيار كرد او برادر شماست و اگر نپذيرفت بايستي او را به محل امني كه بتواند جان خودش را حفظ كند برسانيد.

8 ـ هنگامي كه به علي(عليه السلام) خبر رسيد لشگريان معاويه به شهر انبار حمله برده و در اين حمله زينت آلات يك زن مسلمان و يك زن اهل كتاب غارت شده است،فرمود:

و لقد بلغني انّ الرّجل منهم يدخل علي المرأة المسلمة و الاخري المعاهدة فينتزع حجلها و ...ماتمتنع منه الاّ بالا سترجاع و الاسترحام...فلو انّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا اسفاً

ما كان به ملوماً بل كان به عندي جديراً....

شنيده ام كه در حمله به شهر انبار،لشگريان بر زنان مسلمان و اهل كتاب يورش برده و زيور آلات آنان را ربوده اند و آنان به جز توسل به گريه و التماس،چاره اي نداشته اند،اگر مرد مسلمان از غصّ اين جنايت بميرد جاي ملامت دربار او نيست بلكه از ديدگاه من سزاوار آن است....

همچنين علي(عليه السلام) در نامه اي به مالك اشتر در رابطه با اهل خَراج كه معمولاً اهل كتاب بوده اند،چنين مي فرمايد:

و تفقّد امر الخراج بما يصلح اهله فانّ في صلاحه و صلاحهم صلاحاً لمن سواهم،و لا صلاح لمن سواهم الاّ بهم،لانّ النّاس كلّهم عيال علي الخراج و اهله و ليكن نظرك في عمارة الارض ابلغ من نظرك في استجلاب الخراج،لانّ ذلك لايدرك الاّ بالعمارة و من طلب الخراج بغير عمارة اخرب البلاد،و اهلك العباد و لم يستقم امره الاّ قليلاً فان شكوا ثقلاً او علّةً اوانقطاع شربٍ او بالة او احالة ارضٍ اغتمرها غرق او اجحف بها عطش خفّفت عنهم بما ترجوا ان يصلح به امرهم و لا يثقلنّ عليك شيء خفّفت به المؤونة عنهم فانّه ذخر يعودون به عليك في عمارة بلادك و تزيين و لا يتك مع استجلابك حسن ثنائهم و تبجّحك باستفاضة العدل فيهم معتمداً فضل قوّتهم،بما ذخرت عندهم من اجمامك لهم و الثقة منهم بما عوّدتهم من عدلك عليهم ورفقك بهم فربّما حدث من الامور ما اذا عوّلت فيه عليهم من بعد احتملوه طيبّة انفسهم به فانّ العمران محتمل ما حمّلته و انّما يؤتي خراب الارض من اعواز اهلها و انّما يعوز اهلها لاشراف انفس الولاة الجمع و سوء ظنّهم بالبقاء و قلّة انتفاعهم بالعبر.

خراج را بگونه اي جمع آوري كن كه به صلاح پرداخت كنندگان آن باشد،چه اينكه در نظم صحيح در خراج و روشي كه به نفع پرداخت كنندگان آن باشد،منافع ديگران هم نهفته است ولي منافع ديگران بدون صلاح حال اينان حاصل نخواهد شد زيرا مردم همگي روزي خوار خراج هستند و از دسترنج كارگران اين اراضي استفاده مي كنند،بنابراين عمران زمين را بر مبلغ خراج مقدّم بدار زيرا جز با آبادي زمين به خراج مطلوب نخواهي رسيد و هر آن كس كه ماليات را بدون آبادي زمين مي جويد،كشور و ساكنان آن را نابود ساخته است و زمان زيادي حكومت او دوام نمي آورد بنابراين اگر خراج دهندگان از سنگيني مخارج يا آفات و كمبود آب و باران و يا طغيان آب و فرو رفتن زمين در آن و يا خشكسالي شكوه كردند به آنان مقداري كه معتقدي با آن مشكلشان حل خواهد شد،تخفيف بده و اين كار بر تو مشكل نباشد زيرا در واقع ذخيره اي است كه (دير يا زود) به صورت آبادي شهرها و پايداري حكومت به تو باز خواهد گشت و همگان ثناگوي تو خواهند شد.




:: موضوعات مرتبط: مقالات حقوقی , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جامع ترین وب سایت حقوقی و آدرس biglawyer.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 343
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 345
بازدید ماه : 2088
بازدید کل : 314394
تعداد مطالب : 540
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

این صفحه را به اشتراک بگذارید تماس با ما




در اين وبلاگ
در كل اينترنت
چاپ این صفحه

RSS

Powered By
loxblog.Com